اولین واکسن
روز دوشنبه یازده آبان نود و چهار منو مامان رویا و خاله جون زینب باهم رفتیم واکسن دوماهگیمو زدم . البته هشتم آبان باید میرفتیم واسه واکسن ،متاسفانه اون روز جمعه بود و از طرفی فقط روزای دوشنبه و چهارشنبه نی نیا رو واکسن میزدن ماهم مجبور بودیم یازدهم بریم .....خیلی شلوغ بود ولی بالاخره نوبتمون شد ماما به ماماجون گفتش که دخملتون خوب وزن گرفته و خیلی خوب هم قد کشیده بس که مامان جونم بهم میرسه قدم شصت و یک و وزنم هم پنج کیلو و ششصد بود.و اما واکسن.......
وقتی میخواستن واکسنمو بزنن خواب بودم ماما بینیمو گرفت منم دیگه نفسم بالا نمیومد بیدال شدم ، واکسنمو که زد بعد از چند ثانیه درد رو حس کردم یهو صدای جیغم تموم نی نیا رو وحشت زده کرد مامان جون سریع منو بغل کرد و برد بیرون بعد از چند دقیقه آروم شدم خدارو شکر اون روز تب نکردم آخه مامان جونم یه حوله داغ گذاشت رو پام و قطره استامینوفن بهم داد....بعدش هم خوب خوب شدم ......اینم عکسام .....