آیلین خانومآیلین خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

گل پونه ی دشت امیدم آیلین بانو

بهترین هدیه خدا به ما

1394/6/9 10:27
نویسنده : مامان رویا
484 بازدید
اشتراک گذاری

یکی از قشنگترین روزای تابستون هشتم شهریور ماه 94 بدنیا اومدممحبت

مامان جون باباجونم خیلی منتظرم بودن عمه جون زهره به همراه خاله جون زینب یه هفته قبل از بدنیا اومدنم اومدن خونمون تا کمک مامان جون باشنمحبت همه دل تو دلشون نبود تا اینکه اون روز دوست داشتنی از راه رسید ....

از صبح اون روز مامان جون حالش خوب نبود .... تا عصر حالش بدتر و بدتر شد ..باباجون بهمراه خاله جون بردنش بیمارستان....همه بیتاب شده بودن و نگران تا اینکه من ساعت ده و نیم شب باسلامت کامل بدنیا اومدمبوس قبل از بدنیا اومدنم باباجون به خاله جون فاطی اطلاع داده بود تا خودشو زود برسونه ،اون روز خاله جون فاطی هم اصلا حالش خوب نبود ولی به هوای منچشمک به همراه دختر خاله کوثر اومدن توبیمارستان مامای بخش به باباجون اینا اطلاع داده بود که دخملی خوشگلتون زیبابدنیا اومده مامانش و خودش سالم و سلامتن...قدم پنجاه و یک سانت بود و سه کیلو وزن داشتم.... بعد از اینکه خاله جونیا اومدن منو مامان جون رو دیدن خاله جون با پرستار بخش صحبت کرد و ازش اجازه گرفت منو مامان جون یه لحظه دم در بخش بریم پیش باباجون واسه خاطر اینکه باباجونم خیلی نگران ما بودمحبت همون شب هم واسم زیر نور ماه تو حیاط بیمارستان نامه نوشت و خاله جونیا و عمه جون زهره و مامان جون زیرشو امضا کردن و به رسم یادگاری چیزی واسم نوشتن...محبت

 


 

 


 

 


اینم دسته گلی که باباجونم وقتی اومد بیمارستان منو مامان جونو ببینه واسمون اوردمحبت

 

 


 

پسندها (2)

نظرات (4)

jafar chanani
20 مرداد 95 12:43
سلام از صمیم قلب تبریک می گم امیدوارم همیشه سالم و شاد باشه و سایه پدر و مادرش صد و بیست سال بالای سرش باشه
مامان رویا
پاسخ
سلام .مرسی که به وبلاگم سر زدید
سیما
1 شهریور 95 11:09
خدا حفظش کنه این خانم خانما رو.....لینک شدی گلم
مامان رویا
پاسخ
مرسی عزیزم ، ماهم شما رو لینک میکنیم..
❤ ماماטּ فاطمــﮧ ❤
22 شهریور 95 23:40
ناااااااااااااااااااااااازی
❤ معصومه ❤
30 شهریور 95 18:03
آخیییییییی چه قدددددر ناز خوااااااابیده
مامان رویا
پاسخ
مرسی عزیزم فدات